ایداایدا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

دختر گلم آیدا

غیر از او هیچ کس تنها نیست

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکی نبود، یه مرد بود که تنها زندگی می کرد. یه زن بود که اونم تنها زندگی می کرد . زن غمگین به آب رودخانه نگاه می کرد . مرد به آسمان نگاه می کرد و غمگین بود خدا هم اونها را می دید و غمگین بود. خدا به اونها گفت:  بندگان محبوب من همدیگر را دوست بدارید و با هم مهربان باشید  مرد سرش را پایین انداخت و به آب رودخانه نگاه کرد و در آب زن را دید . زن به آب رودخانه نگاه می کرد، مرد را دید خدا به آنها مهربانی بخشید و آنها خوشحال شدند، خدا خوشحال شد و از آسمان باران بارید مرد دستهایش را بالای سر زن گرفت تا زیر باران خیس نشود، زن خندید خدا به مرد گفت:  به دستان تو قدرت می دهم تا خانه ای ب...
24 خرداد 1391

غیر از او هیچ کس تنها نیست

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکی نبود، یه مرد بود که تنها زندگی می کرد. یه زن بود که اونم تنها زندگی می کرد . زن غمگین به آب رودخانه نگاه می کرد . مرد به آسمان نگاه می کرد و غمگین بود خدا هم اونها را می دید و غمگین بود. خدا به اونها گفت: بندگان محبوب من همدیگر را دوست بدارید و با هم مهربان باشید مرد سرش را پایین انداخت و به آب رودخانه نگاه کرد و در آب زن را دید . زن به آب رودخانه نگاه می کرد، مرد را دید خدا به آنها مهربانی بخشید و آنها خوشحال شدند، خدا خوشحال شد و از آسمان باران بارید مرد دستهایش را بالای سر زن گرفت تا زیر باران خیس نشود، زن خندید خدا به مرد گفت: به دستان تو قدرت می دهم تا خانه ای بسازی و هر دو در آ...
24 خرداد 1391

این هم عکس باباجون عشق ایدا خانوم ما

  این عشق ایدا خانوم باباجونش هستش البته یکم عکس تار افتاده شبها بعضی موقعها که بیدار میشه یادش باباجونش می افته و هی میگه ایدا نازه باباجون بیا اخه بابا جون همش به ایدا میگه ایدا نازه دختر گل مه ایدا هم خودشو هی لوس باباجونش میکنه     پدر عزیزم یاد سالهایی که دوران کودکیم با وجود تو زیبا شد و خاطرات خوش زندگیم در کنار تو شکل گرفت... پدرم باور کن گاهی دنیا برایم خیلی کوچک می شود آن لحظه ای که لرزش دستانت، گذر سخت روزها را برای من متذکر می شود، روزهایی که مثل شمع در تنهایی خود می سوختی تا روزگار به کام ما خوش باشد. نمی دانی برایم چه سخت است وقتی می شنوم که با خود زمزمه می کنی: "دیگر پیر شده ام." باور کن...
24 خرداد 1391

این هم عکس باباجون عشق ایدا خانوم ما

این عشق ایدا خانوم باباجونش هستش البته یکم عکس تار افتاده شبها بعضی موقعها که بیدار میشه یادش باباجونش می افته و هی میگه ایدا نازه باباجون بیا اخه بابا جون همش به ایدا میگه ایدا نازه دختر گل مه ایدا هم خودشو هی لوس باباجونش میکنه پدر عزیزم یاد سالهایی که دوران کودکیم با وجود تو زیبا شد و خاطرات خوش زندگیم در کنار تو شکل گرفت... پدرم باور کن گاهی دنیا برایم خیلی کوچک می شود آن لحظه ای که لرزش دستانت، گذر سخت روزها را برای من متذکر می شود، روزهایی که مثل شمع در تنهایی خود می سوختی تا روزگار به کام ما خوش باشد. نمی دانی برایم چه سخت است وقتی می شنوم که با خود زمزمه می کنی: "دیگر پیر شده ام." باور کن تو برای م...
24 خرداد 1391

ایدا و مهدی جان ارزومند ارزوهایتان هستم

یک کشتی در یک سفر دریایی در میان طوفان در دریا شکست و غرق شد و تنها دو مرد توانستند نجات یابند و شنا کنان خود را به جزیره کوچکی برسانند. دو نجات یافته هیچ چاره ای به جز دعا کردن و کمک خواستن از خدا نداشتند. چون هر کدامشان ادعا می کردند که به خدا نزدیک ترند و خدا دعایشان را زودتر استجاب می کند، تصمیم گرفتند که جزیره را به ۲ قسمت تقسیم کنند و هر کدام در قسمت متعلق به خودش دست به دعا بر دارد تا ببینند کدام زود تر به خواسته هایش می رسد.   نخستین چیزی که هردو از خدا خواستند غذا بود. صبح روز بعد مرد اول میوه ای را بالای درختی در قسمت خودش دید و با آن گرسنگی اش را بر طرف کرد.اما سرزمین مرد دوم هنوز خالی از هر گیاه و نعمتی بود.ا ...
24 خرداد 1391

ایدا و مهدی جان ارزومند ارزوهایتان هستم

یک کشتی در یک سفر دریایی در میان طوفان در دریا شکست و غرق شد و تنها دو مرد توانستند نجات یابند و شنا کنان خود را به جزیره کوچکی برسانند. دو نجات یافته هیچ چاره ای به جز دعا کردن و کمک خواستن از خدا نداشتند. چون هر کدامشان ادعا می کردند که به خدا نزدیک ترند و خدا دعایشان را زودتر استجاب می کند، تصمیم گرفتند که جزیره را به ۲ قسمت تقسیم کنند و هر کدام در قسمت متعلق به خودش دست به دعا بر دارد تا ببینند کدام زود تر به خواسته هایش می رسد. نخستین چیزی که هردو از خدا خواستند غذا بود. صبح روز بعد مرد اول میوه ای را بالای درختی در قسمت خودش دید و با آن گرسنگی اش را بر طرف کرد.اما سرزمین مرد دوم هنوز خالی از هر گیاه و نعمتی بود.ا هفته...
24 خرداد 1391

پروردگارا

پروردگارا                داده هایت ، نداده هایت و گرفته هایت را شکر می گویم                              چون داده هایت نعمت ، نداده هایت حکمت و گرفته هایت امتحان است. ...
24 خرداد 1391

پروردگارا

پروردگارا داده هایت ، نداده هایت و گرفته هایت را شکر می گویم چون داده هایت نعمت ، نداده هایت حکمت و گرفته هایت امتحان است.
24 خرداد 1391

مهدی جان همدم و همراه زندگیم دوستت دارم

همراه بسیار است، اما همدمی نیست مثل تمام غصه ها، این هم غمی نیست  دلبسته اندوه دامنگیر خود باش از عالم غم دلرباتر عالمی نیست کار بزرگ خویش را کوچک مپندار از دوست، دشمن ساختن کار کمی نیست  چشمی حقیقت بین کنار کعبه می گفت «انسان» فراوان است، اما «آدمی» نیست در فکر فتح قله قافم که آنجاست جایی که تا امروز برآن پرچمی نیست ...
24 خرداد 1391

مهدی جان همدم و همراه زندگیم دوستت دارم

همراه بسیار است، اما همدمی نیست مثل تمام غصه ها، این هم غمی نیست دلبسته اندوه دامنگیر خود باش از عالم غم دلرباتر عالمی نیست کار بزرگ خویش را کوچک مپندار از دوست، دشمن ساختن کار کمی نیست چشمی حقیقت بین کنار کعبه می گفت «انسان» فراوان است، اما «آدمی» نیست در فکر فتح قله قافم که آنجاست جایی که تا امروز برآن پرچمی نیست ...
24 خرداد 1391